سعی میکنم درستت کنم
یکی از لذتبخشترین تجربههای زندگیام، کشف غیرمترقبه آثار و آفریدههای ممتاز است.
روز گذشته پس از کمی مرتبکاری و آمادهشدن برای زندگی روزمزه از انبوه فیلمهای ندیده یکی را سرسری در دستگاه گذاشتم. پس از گذشت دقایقی از پخش فیلم مستند گربهماهی دریافتم که با اثری جدی مواجهام.
مدتی دیگر که گذشت، تپیدن قلبم در سینهام را حس میکردم. تصور اشتباه نکنید، فیلم حادثهای، هیجانی یا جنسی نیست. در ظاهر همه چیز آرام و عادی است، اما هضم و تحمل لحظاتی از آن برای من مثل کوه سنگین بود:
داستان فیلم در مورد رابطهای است که در فیسبوک شکل میگیرد، رابطهای که در ابتدا هیجانانگیز و پرشور است اما بعد از مدتی معلوم میشود که انگار چیزهایی درست به نظر نمیآید. فیلمسازها و آدم اول فیلم تصمیم میگیرند که ماجرا را پیگیری و از ابهامها پردهبرداری کنند. پرده که میافتد، سازندگان – و بینندگان جدیتر – تکان میخورند…
دوست داشتم بیشتر از داستان فیلم و بخشهایی از آن میگفتم؛ اما نگرانم که بعضی از کسانی که قصد تماشای آن را میکنند، دمغ شوند.
×××
آدمها معمولا دوست ندارند که آیینهء صاف و دقیقی جلوشان گرفته شود. مثلا زیاد پیش میآید که کسی در مورد خودش از دیگری نظر بخواهد، اما با شنیدن نظر بیاشوبد و بجنگند! یادم هست که زمان اکران فیلم سلام سینما، ساختهء محسن مخملباف، عدهای از بینندگان با عصبانیت میگفتند که کارگردان افراد را سرکار گذاشته و تحقیر کرده است. من تصور میکردم که چنین نیست، اما ما رگههایی از خود خودمان را در آن میبینیم و برآشفته میشویم. با این فرض؛ گربه ماهی هم فیلمی نیست که مذاق تمام بینندگان را خوش آید. کما اینکه در وبسایت معتبر روتن تماتوز میبینیم که نظر کارشناسان مساعدتر از بینندگان است.
آدمها نوعا دوست دارند تحسین شوند و محبوب باشند. شبکههای اجتماعی – در راس آنها فیسبوک – در اصل قرار است که پیوندی باشد بین آدمهای آشنا، اما از نگاهی دیگر محل مناسبی است برای ساخت هویتهای مجازی دروغین برای برای برآورده شدن میل یا نیاز به تحسین و دوست داشته شدن. اما سوال این است که ما به چیزی میگوییم دروغین یا دروغگویی؟ به فرض مثال اگر من عکسهایی از خودم بگیرم و آنها را شدیدا ویراش کنم و برای مشاهدهء افراد موردنظر منتشر کنم، دروغ گفتهام؟ اگر سرم را روی بدن یک ورزشکار بگذارم چهطور؟ پرپشت کردن مو و صاف کردن افراطی پوست چه فرقی دارد با مونتاژ سر و بدن؟ آیا در ذات شباهتهای آشکاری ندارند؟ اینها محل بحث است، اما زمانی که چند تا هویت مجازی دیگر به شکل خانمها و دختران دلربا درست کنم و از طرف آنها پای عکسهایم قربان صدقه بگذارم، آنگاه تقریبا قاطعانه میشود گفت که دروغگو و فریبکار هستم.
یک منظر بحث این است: چرا چنین کردهام؟
گربهماهی بدون اینکه از ابتدا بخواهد، وارد این بحث میشود. کسی که امثال این دروغها را میگوید قصد شیادی و جنایت نداشته است، صرفا میخواسته به آرزوها و رویاهای از دست رفتهاش پر و بالی بدهد. در واقع او در زندگی شخصی صبور و فداکار است، ایثار میکند. خود را وقف خانواده کرده، قریحه هنری دارد، رفتار نرم و دوستانهای نیز دارد. اما بازیای را آغاز کرده که امکان دارد نتایج ناخوشایند غیرمترقبه داشته باشد. او هویتهای مختلفی در فیسبوک ساخته و آنها را مدیریت میکند، در عوض این کار به غیر از تحسین و توجه چیزی نصیبش نشده است (چیز بیشتری هم نمیخواسته).
زن میانسال چاقی که ساعتها از روز را به بیمارداری و تیمارداری میگذارند و رویاهای جوانی و استعدادهایش را بر باد رفته میبیند، و اکنون به ساخت هویتهای مجازی عامهپسند مشغول است و بدین وسیله چیزهایی که دوست داشته در واقعیت زندگی غیر مجازی خود بشنود، در پیامهای فیسبوک میبیند. با او چه برخوردی میتوان کرد؟ چهقدر میتوان سخت گرفت؟
گربهماهی را گیر بیاورید و تماشا کنید، توصیه اکید میکنم؛ حتی خواهش میکنم. تماشا کنید و بیندیشید. هنگامی که فیلم تمام شد، من در تنهایی نیمه جلوی تلویزیون کف زدم. چون به نظرم رسید که یکی از بهترین فیلمهای زندگیام را تماشا کردهام.
عنوان از متن ترانه یکی از آهنگهای کلد پلی گرفته شده است.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: روز نوشت، ،
برچسبها: سعی میکنم درستت کنم ,